ماجرای دختر دانشجوی ایرانی که فیلم رقصیدنش در پارتی لو رفت!
ماجرای دختر دانشجوی ایرانی که فیلم رقصیدنش در پارتی لو رفت!
دختر جوان که فیلم رقصیدنش در یک پارتی لو رفته بود تمام آرزوهایش را بر باد رفته می دید و مدام گریه می کرد. این که در شهر دیگری برای تحصیل زندگی می کرد به اتفاق دوستانش در یک پارتی به خوشگذرانی پرداخت که این دختر به دست پدر و مادر مذهبی اش رسید.
پخش فیلم رقص دختر دانشجوی ایرانی
چشم های این دختر دانشجو خیس از اشک بود و به دلیل آن فیلم لو رفته مدام به خودش لعنت می فرستاد. در حالي که دائم روسرياش را از ترس جلو ميکشيد گفت: «نمي خواستم امل باشم و در جمع دوستانم کم بياورم. باورکنيد نخستين بار بود به آن ميهمانيها قدم ميگذاشتم. اما…»
ماجرا ازین قرار بود که بعد از چند سال پشت کنکور ماندن و درس خواندن، در رشته مورد علاقهام در دانشگاه اصفهان قبول شدم. من تک فرزند خانوادهام و پدر و مادرم از اول با شهرستان رفتنم مخالف بوده و بشدت براي آمدنم به اصفهان مقاومت ميکردند. آنقدر التماس کردم و قول و تعهد دادم تا بالاخره کوتاه آمدند و در حالي که ته دلشان هم ناراضي بود خودشان براي ثبتنام آمدند و بعد از اينکه در خوابگاه مستقر شدم با گفتن يکسري بايد و نبايد ديگر به شهرستان محل زندگيشان بازگشتند.
من در خانوادهاي مذهبي بزرگ شدهام و نميتوانستم رفتار بعضي از هم اتاقيهايم را تحمل کنم. از طرفي شلوغي خوابگاه آزارم ميداد. به همين خاطر پس از مشورت با خانواده، با انتخاب چند تن از دوستان دانشگاهيام که به تصور خودم از نظر شخصيتي و اخلاقي به من نزديکتر بودند يک خانه اجاره کرديم.
اوايل همه چيز خوب بود اما به مرور متوجه شدم هم خانههايم بشدت اهل تفريح و خوشگذراني و ميهمانيهاي خاص هستند. راستش ميترسيدم اگر به خانوادهام چيزي بگويم آنها نگذارند در اصفهان بمانم. به همين خاطر هر بار که با مادرم صحبت ميکردم طوري از دوستانم تعريف ميکردم که خوشايند والدينم باشد.
البته براي اينکه از جمع دوستانه آنها طرد نشوم و نگويند امل و عقب مانده هستم خيلي با سياست از رفت و آمدهاي آنها کنارهگيري ميکردم اما بعد از مدتي به اصرار دوستانم پوششم را عوض کردم. از ترس مسخره شدن يواشکي نماز ميخواندم يا درمواقعي هم نميخواندم. چون دوري از خانواده و تنهايي فشار زيادي به من ميآورد، کم کم پاي ثابت ميهمانيها و دورهميهايشان شدم.
به مرور همه چيز برايم رنگ و بوي ديگري پيدا کرده بود. من که اوايل ورودم به دانشگاه حتي اکراه داشتم به پسرهاي همکلاسيام سلام کنم، خيلي راحت با آنها شوخي ميکردم و در ملاقات با آنها کارهايي ميکردم که در گذشته فکر کردن به آنها برايم سخت و غيرقابل هضم بود. تا اينکه در اين رفت و آمدها يکي از دوستانم من و همکلاسيهايم را به ميهماني مختلطي دعوت کرد.
قبح همه چيز برايم شکسته بود و بدون هيچ مخالفتي با دوستانم همراه شدم. فضاي عجيبي بود. صداي آهنگ آنقدر بلند بود که صدا به صدا نميرسيد. اول با روسري نشستم اما بعد به اصرار بچهها روسريام را برداشتم و وسط مجلس رفتم و همراه بقيه شدم.آنقدر غرق خوشي بودم و از خود بيخود شده بودم که اصلاً متوجه نشدم کسي در حال فيلمبرداري از من است.
شب خسته و کوفته به خانه برگشتم و از خستگي بسرعت خوابم برد. صبح روز بعد تلفنم زنگ خورد. مادرم از آن طرف خط فرياد ميکشيد و کلماتي ميگفت که هرگز از او نشنيده بودم. من که هميشه خودم را برايشان همان دختر خوب و سربه زير نشان داده بودم و تصور نميکردم آنها از چيزي خبر داشته باشند با کلي اصرار خواستم موضوع را بگويد اما مادرم تنها چند جمله گفت و قطع کرد: «تو زير قولت زدي. حالا کارت به جايي رسيده که به جاي درس خواندن، پارتي ميري!؟ آنقدر وقيح شدي که ديگر حجاب هم نميگذاري؟ تو به اعتماد ما خيانت کردي و پيش از اينکه اتفاق بدتري بيفتد بايد قيد همه چيز را بزني و خيلي زود برگردي.»
با شنيدن آخرين جملهها آنقدر شوکه بودم که حتي توان بلند شدن از جايم را نداشتم.آن موقع فکرم به هر چيزي ميرفت به همين خاطر سراغ تک تک دوستانم رفتم اما آنها از هيچ چيزي خبر نداشتند. خيلي کنکاش کردم تا اينکه فهميدم در شب ميهماني يکي از اقواممان آنجا بوده و از من فيلم و عکس تهيه کرده و براي خانوادهام فرستاده است. حالا ديگر از سايه خودم هم ميترسم. نميخواهم درسم را رها کنم و از طرفي روي برگشتن به خانه را هم ندارم. نميدانم فاميل دربارهام چه فکري ميکنند و واقعاً از رفتارهايم پشيمانم و ميخواهم کمکم کنيد تا از اين وضعيت نجات پيداکنم.
قدرت نه گفتن
کارشناسان مرکز مشاوره پليس اصفهان پس از شنيدن اظهارات اين دختر علاوه بر آموزشهاي لازم براي تقويت مهارت «نه» گفتن به خواستههاي ديگران و تأکيد بر رفع اشتباهات گذشته اش، در جلسهاي با پدر و مادر او نکاتي را نيز به آنها يادآور شده و راه پيگيري قانوني در صورت پخش فيلم اين ميهماني را نيز به آنها آموزش دادند تا مشکل اين خانواده بيش از اين بغرنج نشود.
لغزش ناخواسته عامل سلب اعتماد
يکي از اين کارشناسان گفت: خانوادهاي که اعضاي آن به يکديگر اطمينان دارند با آسودگي خاطر از کنار هم بودن لذت برده و حضور يکي به ديگري دلگرمي ميدهد. در اين حالت افراد خانواده به قابليت ها و تواناييهاي اعضاي ديگر ايمان داشته و با هم براي رسيدن به راه حل مشترک گفتوگو ميکنند. اعتماد متقابل سرمايهاي براي گذراندن روزهاي سخت زندگي است. گاه لغزش ناخواسته اعتماد چند ساله را از بين ميبرد و دروغ و مخفي کاري و پنهان کاري و بد قولي به عدم اطمينان افراد به يکديگر دامن ميزند.
گرفتار بيماري خانه نشويد
غم غربت در ابتداي مهاجرت يا دور شدن از خانه اصلي فرد کاملاً طبيعي است اما راههايي وجود دارد که از تبعات بد اين دوري پيشگيري شده يا زمان آن را کوتاهتر کرد. روانشناسان يک واژه اختصاصي براي غم و غصه درباره مهاجرت يا دوري ازخانه مطرح کردند که آن «بيماري خانه» ناميده ميشود.افرادي که از منزل اصلي خود دور مي شوند ميبايست با اين بحران کنار آمده و خود را با ارزشهاي جامعه قبلي و ارزشهاي جامعه فعلي که در آن زندگي ميکنند تطبيق دهند در غير اين صورت دچار مشکلات عديدهاي ميگردند.هر چه فرد از سن نوجواني به سن بزرگسالي ميرود به سمت تمايزيافتگي و استقلال پيش ميرود و بهتر ميتواند با اين موضوع کنار بيايد اما نوجوان به لحاظ ويژگي دوران خاص خود و شرايط سنياش تنهايي و غربت را بسختي با خود حل کرده به همين خاطر با آسيب هاي مختلفي روبه رو ميشود.
نوجواني حساسترين دوران رشد
در سنين نوجواني تمايل زيادي به سمت استقلال و همگام بودن با گروه همسالان و تأثير آنها وجود دارد. به همين دليل چنانچه شخصيت اعتقادي، فکري و هيجاني نوجوان ثبات نداشته باشد ميتواند او را به سمت آسيب سوق دهد. بنابراين آگاهي دادن در اين زمينه به نوجوانان و جوانان و داشتن رابطه خوب والدين با فرزندانشان امر بسيار مهمي است و توجه به نيازهاي عاطفي نوجوانان و سوق دادن آنها به سمت استقلال و تمايز يافتگي باعث رشد و پيشگيري از آسيبها مختلف ميشود.
در اين پرونده نيز با توجه به شرح حال دريافت شده ميتوان گفت که ناآگاهي از روحيات و نيازهاي فرزند از سوي والدين سبب بروز مشکلاتي شده است بنابراين چنانچه والدين توجه بيشتري به او داشتند با توجه به فاصله مکاني و رفت و آمد دائم با وي و دوري جستن ايشان از تنهايي ميشد از آسيبهاي به وجود آمده کاست. توصيه ميشود در مواجهه با حس تنهايي نکات زير را در نظر گرفت
نگاهتان را به غربت تغییر دهید.
صبور باشید.
تفریحات سالم با دوستان که از نظر ایشان سالم است داشته باشید.
به خوشبینی خود کمک کنید.
نگرش قدردان داشته باشید.
جنبههای مثبت زندگی تان راببینید.
برای دوری از تنهایی عضو یک انجمن خیریه و… شوید.
ماجرای لو رفتن فیلم رقص دختر دانشجو در پارتی
نوشته اولین بار در پدیدار شد.
ماجرای دختر دانشجوی ایرانی که فیلم رقصیدنش در پارتی لو رفت!
(image)
دختر جوان که فیلم رقصیدنش در یک پارتی لو رفته بود تمام آرزوهایش را بر باد رفته می دید و مدام گریه می کرد. این که در شهر دیگری برای تحصیل زندگی می کرد به اتفاق دوستانش در یک پارتی به خوشگذرانی پرداخت که این دختر به دست پدر و مادر مذهبی اش رسید.
پخش فیلم رقص دختر دانشجوی ایرانی
چشم های این دختر دانشجو خیس از اشک بود و به دلیل آن فیلم لو رفته مدام به خودش لعنت می فرستاد. در حالي که دائم روسرياش را از ترس جلو ميکشيد گفت: «نمي خواستم امل باشم و در جمع دوستانم کم بياورم. باورکنيد نخستين بار بود به آن ميهمانيها قدم ميگذاشتم. اما…»
ماجرا ازین قرار بود که بعد از چند سال پشت کنکور ماندن و درس خواندن، در رشته مورد علاقهام در دانشگاه اصفهان قبول شدم. من تک فرزند خانوادهام و پدر و مادرم از اول با شهرستان رفتنم مخالف بوده و بشدت براي آمدنم به اصفهان مقاومت ميکردند. آنقدر التماس کردم و قول و تعهد دادم تا بالاخره کوتاه آمدند و در حالي که ته دلشان هم ناراضي بود خودشان براي ثبتنام آمدند و بعد از اينکه در خوابگاه مستقر شدم با گفتن يکسري بايد و نبايد ديگر به شهرستان محل زندگيشان بازگشتند.
من در خانوادهاي مذهبي بزرگ شدهام و نميتوانستم رفتار بعضي از هم اتاقيهايم را تحمل کنم. از طرفي شلوغي خوابگاه آزارم ميداد. به همين خاطر پس از مشورت با خانواده، با انتخاب چند تن از دوستان دانشگاهيام که به تصور خودم از نظر شخصيتي و اخلاقي به من نزديکتر بودند يک خانه اجاره کرديم.
اوايل همه چيز خوب بود اما به مرور متوجه شدم هم خانههايم بشدت اهل تفريح و خوشگذراني و ميهمانيهاي خاص هستند. راستش ميترسيدم اگر به خانوادهام چيزي بگويم آنها نگذارند در اصفهان بمانم. به همين خاطر هر بار که با مادرم صحبت ميکردم طوري از دوستانم تعريف ميکردم که خوشايند والدينم باشد.
البته براي اينکه از جمع دوستانه آنها طرد نشوم و نگويند امل و عقب مانده هستم خيلي با سياست از رفت و آمدهاي آنها کنارهگيري ميکردم اما بعد از مدتي به اصرار دوستانم پوششم را عوض کردم. از ترس مسخره شدن يواشکي نماز ميخواندم يا درمواقعي هم نميخواندم. چون دوري از خانواده و تنهايي فشار زيادي به من ميآورد، کم کم پاي ثابت ميهمانيها و دورهميهايشان شدم.
به مرور همه چيز برايم رنگ و بوي ديگري پيدا کرده بود. من که اوايل ورودم به دانشگاه حتي اکراه داشتم به پسرهاي همکلاسيام سلام کنم، خيلي راحت با آنها شوخي ميکردم و در ملاقات با آنها کارهايي ميکردم که در گذشته فکر کردن به آنها برايم سخت و غيرقابل هضم بود. تا اينکه در اين رفت و آمدها يکي از دوستانم من و همکلاسيهايم را به ميهماني مختلطي دعوت کرد.
قبح همه چيز برايم شکسته بود و بدون هيچ مخالفتي با دوستانم همراه شدم. فضاي عجيبي بود. صداي آهنگ آنقدر بلند بود که صدا به صدا نميرسيد. اول با روسري نشستم اما بعد به اصرار بچهها روسريام را برداشتم و وسط مجلس رفتم و همراه بقيه شدم.آنقدر غرق خوشي بودم و از خود بيخود شده بودم که اصلاً متوجه نشدم کسي در حال فيلمبرداري از من است.
شب خسته و کوفته به خانه برگشتم و از خستگي بسرعت خوابم برد. صبح روز بعد تلفنم زنگ خورد. مادرم از آن طرف خط فرياد ميکشيد و کلماتي ميگفت که هرگز از او نشنيده بودم. من که هميشه خودم را برايشان همان دختر خوب و سربه زير نشان داده بودم و تصور نميکردم آنها از چيزي خبر داشته باشند با کلي اصرار خواستم موضوع را بگويد اما مادرم تنها چند جمله گفت و قطع کرد: «تو زير قولت زدي. حالا کارت به جايي رسيده که به جاي درس خواندن، پارتي ميري!؟ آنقدر وقيح شدي که ديگر حجاب هم نميگذاري؟ تو به اعتماد ما خيانت کردي و پيش از اينکه اتفاق بدتري بيفتد بايد قيد همه چيز را بزني و خيلي زود برگردي.»
با شنيدن آخرين جملهها آنقدر شوکه بودم که حتي توان بلند شدن از جايم را نداشتم.آن موقع فکرم به هر چيزي ميرفت به همين خاطر سراغ تک تک دوستانم رفتم اما آنها از هيچ چيزي خبر نداشتند. خيلي کنکاش کردم تا اينکه فهميدم در شب ميهماني يکي از اقواممان آنجا بوده و از من فيلم و عکس تهيه کرده و براي خانوادهام فرستاده است. حالا ديگر از سايه خودم هم ميترسم. نميخواهم درسم را رها کنم و از طرفي روي برگشتن به خانه را هم ندارم. نميدانم فاميل دربارهام چه فکري ميکنند و واقعاً از رفتارهايم پشيمانم و ميخواهم کمکم کنيد تا از اين وضعيت نجات پيداکنم.
قدرت نه گفتن
کارشناسان مرکز مشاوره پليس اصفهان پس از شنيدن اظهارات اين دختر علاوه بر آموزشهاي لازم براي تقويت مهارت «نه» گفتن به خواستههاي ديگران و تأکيد بر رفع اشتباهات گذشته اش، در جلسهاي با پدر و مادر او نکاتي را نيز به آنها يادآور شده و راه پيگيري قانوني در صورت پخش فيلم اين ميهماني را نيز به آنها آموزش دادند تا مشکل اين خانواده بيش از اين بغرنج نشود.
لغزش ناخواسته عامل سلب اعتماد
يکي از اين کارشناسان گفت: خانوادهاي که اعضاي آن به يکديگر اطمينان دارند با آسودگي خاطر از کنار هم بودن لذت برده و حضور يکي به ديگري دلگرمي ميدهد. در اين حالت افراد خانواده به قابليت ها و تواناييهاي اعضاي ديگر ايمان داشته و با هم براي رسيدن به راه حل مشترک گفتوگو ميکنند. اعتماد متقابل سرمايهاي براي گذراندن روزهاي سخت زندگي است. گاه لغزش ناخواسته اعتماد چند ساله را از بين ميبرد و دروغ و مخفي کاري و پنهان کاري و بد قولي به عدم اطمينان افراد به يکديگر دامن ميزند.
گرفتار بيماري خانه نشويد
غم غربت در ابتداي مهاجرت يا دور شدن از خانه اصلي فرد کاملاً طبيعي است اما راههايي وجود دارد که از تبعات بد اين دوري پيشگيري شده يا زمان آن را کوتاهتر کرد. روانشناسان يک واژه اختصاصي براي غم و غصه درباره مهاجرت يا دوري ازخانه مطرح کردند که آن «بيماري خانه» ناميده ميشود.افرادي که از منزل اصلي خود دور مي شوند ميبايست با اين بحران کنار آمده و خود را با ارزشهاي جامعه قبلي و ارزشهاي جامعه فعلي که در آن زندگي ميکنند تطبيق دهند در غير اين صورت دچار مشکلات عديدهاي ميگردند.هر چه فرد از سن نوجواني به سن بزرگسالي ميرود به سمت تمايزيافتگي و استقلال پيش ميرود و بهتر ميتواند با اين موضوع کنار بيايد اما نوجوان به لحاظ ويژگي دوران خاص خود و شرايط سنياش تنهايي و غربت را بسختي با خود حل کرده به همين خاطر با آسيب هاي مختلفي روبه رو ميشود.
نوجواني حساسترين دوران رشد
در سنين نوجواني تمايل زيادي به سمت استقلال و همگام بودن با گروه همسالان و تأثير آنها وجود دارد. به همين دليل چنانچه شخصيت اعتقادي، فکري و هيجاني نوجوان ثبات نداشته باشد ميتواند او را به سمت آسيب سوق دهد. بنابراين آگاهي دادن در اين زمينه به نوجوانان و جوانان و داشتن رابطه خوب والدين با فرزندانشان امر بسيار مهمي است و توجه به نيازهاي عاطفي نوجوانان و سوق دادن آنها به سمت استقلال و تمايز يافتگي باعث رشد و پيشگيري از آسيبها مختلف ميشود.
در اين پرونده نيز با توجه به شرح حال دريافت شده ميتوان گفت که ناآگاهي از روحيات و نيازهاي فرزند از سوي والدين سبب بروز مشکلاتي شده است بنابراين چنانچه والدين توجه بيشتري به او داشتند با توجه به فاصله مکاني و رفت و آمد دائم با وي و دوري جستن ايشان از تنهايي ميشد از آسيبهاي به وجود آمده کاست. توصيه ميشود در مواجهه با حس تنهايي نکات زير را در نظر گرفت
نگاهتان را به غربت تغییر دهید.
صبور باشید.
تفریحات سالم با دوستان که از نظر ایشان سالم است داشته باشید.
به خوشبینی خود کمک کنید.
نگرش قدردان داشته باشید.
جنبههای مثبت زندگی تان راببینید.
برای دوری از تنهایی عضو یک انجمن خیریه و… شوید.
ماجرای لو رفتن فیلم رقص دختر دانشجو در پارتی
نوشته اولین بار در پدیدار شد.
ماجرای دختر دانشجوی ایرانی که فیلم رقصیدنش در پارتی لو رفت!